آنیسا آنیسا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

آنیسا (مانند عشق )

پایان 22 ماهگی

می نویسم از پایان 22 ماهگی و بیماری سرماخوردگی  پر ماجرایی  که  هر شبش تا صبح نه خودت خوب خوابیدی و نه  من و نه  بابایی ......  از تب 39 - 40 در جه ای که نه با شربت استامینوفن قطع می شد نه  با شیاف ... از اینکه نمی ذاشتی پاشورت کنم و فقط اشگ میریختم و از خدا میخواستم که یک وقت تشنج نکنی ....... از سرفه های عمیقت که نمیذاشت  تا صبح چشم  رو هم بذاری  ....... از اینکه هیچ چی نمیتونستی بخوری فقط شیر  اونم خیلی کم ..... از گرفتگی صدات که نمی تونستی درست حرف بزنی ...... از اشک ریختنات و بهونه گیریات و  پناه آوردنت به  آغو...
27 دی 1393

ترک عادت

آنیسا عادت داشت موقع گرسنگی با مکیدن انگشت دوم و سوم دست  چپپش اعلام  گرسنگی کنه یا موقع خوابیدنش انقدر این دو تا انگشتو می مکید تا خوابش می برد ، خلاصه هر کی کنارش می خوابید تا صبح کلافه می شد. از طرف دیگه به خاطر اینکه مدام دستش تو دهنش بود همش درگیر پروژه اسهال درمانی بودم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم یه راه حلی پیدا کنم ، به پیشنهاد مادر شوهر up to date مان ( از تمامی تکنولوژی روز باخبره ) از این محصول استفاده نمودیم و بسیار به جانشان دعا می نمایم .     چقدر شیرین و دلچسبه خوابی بدون صدای ملچ ملوچ مکیدن انگشت مادر شوهر عزیزم بسیار دوستت میدارم ...
14 دی 1393
1258 45 51 ادامه مطلب