اولین روز مهد کودک
اولین روز مهد کودک اول مهر آغاز مهربانی و مهرورزی برشما مبارک باد
آغاز فصل رویش بر جوانه های امید مبارک
روز اول مهر این تزیینات و دم در ورودی مهد انجام داده بودن و بچه ها یکی یکی از زیر
قرآن رد میشدن و میرفتن داخل
یه جشن شاد و پر انرژی به مناسبت روز اول مهر
اینم از کلاس عشقم
بعد از کلی نگرانی و دلهره بالاخره روز اول مهر رسید و دخترک منم واسه
اولین بار راهی مهد شد 
از چند ماه قبل کلی دلهره و نگرانی داشتم که مبادا مهد و دوست نداشته
باشی و نتونی باهاش کنار بیای؟؟ 
چطوری صبح زود از خواب بیدارت کنم
؟؟ یا نکنه یه وقت گرسنه بمونی آخه واسه غذا خوردن خیلی وابسته
به خودمی ؟؟؟
ولی خدارو شکر حالا بعد از گذشت 3 هفته فهمیدم که چقدر دخترم
خانوم بوده و من خبر نداشتم
خیلی راحت بدون هیچ گریه و
زاری از همون روز اول شروع کردی به مهد رفتن فقط روز اول ازم
خواستی که تو کلاس پیشت بمونم ، روز دوم بیرون کلاس نشستم
و از روز سوم تو حیاط مهد منتظرت می نشستم
الانم که دو هفته ای میشه صبح همراه خودم می یارمت مهد و ظهرم
با خودم برمیگردیم 
عزیزکم ایشالا تو همه مراحل زندگیت راحت بتونی با همه شرایطی
کنار بیای و بپذیریش 
دوست دارم عزیزم
مرسی خاله جون عزیزم 
مهد بعد از سه سال خیلی خوبه در حد سه تا 4 ساعت از روز 
با اینهمه دونه دونه بستهای زیباتونو مشتاقانه می خوندم یعنی مگه میشه خاطرات آنیسای ناز و دنبال نکرد واقعا دلم واستون تنگ شده بود مهد کودک رفتن ناز گل خانوم مبارک انشالله که هنوزم بدون نگرانی میره مهد انشالله یه روزی بیای و از اولین روز دانشگاه رفتنش بنویسی تصور کن چه خانومی شده اون موقع آنیسای شیطون بلا 
