آنیسا آنیسا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

آنیسا (مانند عشق )

تولد آنیسا خانوم (قشنگترین هدیه خدا)

قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست با شکوه ترین روز دنیا تولد توست پس برای من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم       تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای روز تولد تو لمس بودنت مبارک        هیچ وقت لحظه شیرین مادر شدنم رو که تو بهم هدیه کردی رو فراموش نمیکنم،اون چشمای نازت و که به صورتم خیره شده بود ،صبوری و گریه معصوم لحظه تولدت رو واون لمس شیرین پیشونیت توسط لبهام رو هرگز از یاد نخواهم برد   .......... تولدت مبارک ............     ...
22 اسفند 1392

تولد دختر دایی

امروز تولد دختر دایی آنیساست (همون ستایش خانوم ) دیشب زنگ زده و میگه : عمه جون دوست دارم فردا میای تولدم ؟        بهش میگم : (زبون زیختنات تو حلقم ) تولدت مبارک 120 ساله بشی قشنگم     ...
15 اسفند 1392

روزهای پیش از اولین تولد

چه کار سخت ولی بینهایت شیرینه تولد گرفتن واسه قشنگترین هدیه خدا - این روزها سخت درگیر آماده کردن تدارکات تولدم - اینکه چیکار کنم ؟  شام چی درست کنم ؟ عروس خانم چی بپوشه ؟ تزئیناتش چه شکلی باشه ؟  و  ......  
14 اسفند 1392

نُقل مجلس

هر جا که میبرمش با اون برق نگاه شیطونش  با اون لوس بازیاش با اون چشمک زدناش با اون نی نای نای کردناش با اون دست دست زدناش با اون رقصیدناش با اون کِل زدناش (زبونشو تا میکنه و یه صدایی شبیه کِل زدن از خودش در میاره)  مثل شمع میدرخشه - اون  موقع هست که از ته دل، دلم براش ضعف میره و با خودم میگم من تا حالا چه جوری بدون این عروسک خوشکل زندگی می کردم
23 بهمن 1392

مثل سایه

میرم سراغ احاق گاز واسه غذا پختن به دستگیره در فر آویزون وایساده!!!!!!!!!! میرم لباسار و بریزم لباسشویی در لباسشویی رو گرفته و وایساده!!!!!!!!!!! میرم لباساشو بذارم تو دراورش در کشو رو گرفته وایساده !!!!! ( تازه منو هم هل میده برم اونورتر تا تسلطش بهتر بشه ) میرم دستشویی دم در دستشویی وایساده !!!!!! . . فکر نمیکنم سایه آدمم بنونه به این سرعت خودشو به آدم برسونه !!!!!
15 بهمن 1392

رقص

قربونش برم تا صدای آهنگ میشنوه زودی دستاشو میاره بالا و تند تند تکون میده و میگه:  نی نای نای نی نای نای نی نای نای نی نای نای
13 بهمن 1392