شیرین کاری های دخترم
تلویزیون روشنه و داره برنامه سمت خدا پخش میکنه منم تو آشپزخونه مشغول پخت و پز
صدای داد آنیسا رو میشنوم که شیشه پستونکشو که آب توشه گرفته سمت آخونده
و هی میگه آقا آقا آب بخور آقا آقا آب بخور ......
بعدم که منو دیده گریه که چرا آقا شیشه رو از دستم نمی گیره ...
عاشق دوغ خوردنه
دارم براش می ریزم تو لیوان که یه دفعه می بینم دستشو گرفته سمت لیوان و میگه بسه بسه ....
با دختر داییش آیدا مشغول آب بازیه می بینه خیلی تو دست و پاشه هلش میده میخوره زمین
اونوقت تا داییشو (بابای آیدا ) رو دید میگه دایی أتاد أتاد
داییشم غش کرده از خنده و میگه افتاد یا انداختیش وروجک ....
لباسشویی رو روشن کردم می بینم خدایا چرا صداش با هر دفعه فرق کرده می بینم بله قابلمه آنیسا هم با لباسا در حال شسته شدنه .....
گوشی تلفن بیچاره هم بسکه زدش زمین دار فانی رو وداع گفت و رفت قاطی کیسه بازیافت باشد که در آن دنیا به آرامش برسد .....
دخترک از وقتی میره پارک بازی تمام مدت تو خونه دنبال وسایلی میگرده که نقش وسایل تو پارک و داشته باشن
از در فر به عنوان تاب استفاده میکنه - از مبلا به قول خودش واسه بپر بپر (ترامبولین) و از مبل به اضافه بالشت
واسه ترتره (سرسره )
باشد که خداوند رحم کند و وسیله بازی جدیدی به پارکمان اضافه نشود ...آمین